از وقتی دانشجوی پزشکی شدم

به این نتیجه رسیده بودم که ارزش های من خیلی بالاتر از این است که فقط یک پزشک باشم

البته چنین تفکری را نسبت به همه انسان ها دارم

خداوند ما را مولتی پوتنت (چند پتانسیلی)  آفریده است

به همین دلیل در میان پزشکان سرشناس به دنبالِ آینه ای بودم

تا آینده خودم را در آنها پیدا کنم

در این مسیر توجهم به پزشکانی جلب می شد که چند بعدی بودند

یعنی در عرصه هایی غیر از پزشکی هم موفقیت هایی کسب کرده باشند

یک روز که در میان خیابان های زابل قدم میزدم،

چشمم به تابلوی کم ارتفاعی خورد که نوشته بود:

"دکتر امید رضایی" 

بعدها در اینستاگرام اتفاقی چشمم به پستی خورد از صفحه ایشان

برخلاف پزشکان حاضر در این فضا، کپشن نوشته شده کوتاه نبود

داستانی بود جذاب که من را وادار کرد تا انتها آن را بخوانم

با کمی ورانداز بیشتر متوجه شدم ایشان یکی از همان پزشکان چند بعدی بودند که من به دنبالشان بودم

پزشکی که می نویسد و البته خوب می نویسد

کتاب پرتیراژ "بی آتشی " را هم چندی پیش نگاشته بودند

تشابه هایی که بین دکتر رضایی و خود می دیدم بیشتر به چشمم می آمد

علاوه بر پزشکی، علاقه به ادبیات و نوشتن،فعالیت در شبکه های اجتماعی و البته ایستاده در غبار برای ستاندن حق سایر پزشکان مظلوم، بخشی از این شباهت ها بود. 

این نقاشی را به ایشان تقدیم می کنم و  با سبدی از مهر برایشان می فرستم.