سلام :) 

حقیقت این است که سفر برای من، آزاد شدن از قفس تن آدمی و برهم زدن محدودیت های زمانی و مکانی است. 

به استناد نظریه نسبیت انشتین، در سرعت های بسیار بالا، میشود درماهیت زمان دست برد و من معتقدم سفر کردن می تواند حداقل این تصور را بوجود آورد که من از زمان جلوتر هستم و بیشتر از دیگران زنده ام. چون سفر یعنی حرکت با سرعتی بیش از سرعت زندگی روزمره

 

جدای از این در برهه های مختلف زندگی ام تجربه کرده ام که هر گاه، در گوشه ای از این جهان،سکون بر من غالب شده،

 تدریجا گرفتار افسردگی و گندیدگی روح و جسم شده ام

به گمانم چنین چیزی برای تمام موجودات مخصوصا انسان اتفاق می افتد اما برای شخص من ده ها برابر بیشتر است؛

 جمله "راه بهتر از منزلگاه است" به باور من تبدیل شده است 

شاید دیگران مرا دیوانه و بی عاطفه خطاب کنند وقتی که بشنوند من در سفر بودن و در خانه غریبه ای در دور دست جهان بودن،برایم دوست داشتنی تر از خانه پدری است. 

اما من این روح جوشش دائمی و کنجکاوی دائمی برای کشف انسان ها و مکان های جدید را، تمام دارایی خود می دانم‌

 

من تکرار را دوست ندارم، این به معنی این نیست که از نظم و عادت های نیک بی زارم، بلکه عاشق آنها نیز هستم اما وقتی از تکرار سخن می گویم مقصودم زایل نگاه داشتن فرصت عمر است که برای تجربه کردن راه های مختلف به ما داده شده . وقتی برای رسیدن به یک مقصد هرروزه، مسیر های زیادی وجود دارد، چه لزومی دارد هر روز از یک مسیر برویم و خود را از لمس کردن وشنیدن و دیدن و بوییدن این همه خوشی ها و ناخوشی های شیرین (! ) که بیشمار هم هستند،محروم کنیم دوست ندارم لحظه مرگ با چشمانی اشکبار و دلی سوزان حسرت کار نکرده یا راه نرفته را بخورم. من میخواهم شیره لحظه ها را تا آخرین قطره بمکم. امیدوارم این متن شما را ترغیب کند تا بیشتر سفر کنید و قدری از این سکون فاصله بگیرید و به دنیایی جدید با لذت هایی بیشتر راه یابید. مولانای عزیز به زیباترین و مختصر ترین شکل ممکن میگوید این جنبش را سرلوحه زندگی خود قرار بده:

 

اندکی جنبش بکن همچون جنین/تا ببخشندت حواس نوربین

دوست دارد یار این آشفتگی/کوشش بیهوده به از خفتگی

اندراین ره می تراش و می خراش/تا دم آخر دمی غافل مباش

 

#دکترعاشق

#ادبی_نگار

#la

#بلاگر

#پزشکی

#متن

#هنر

#عشق