علی خواجه حیدری

از تو نوشتن آسان نیست.

واژه ها قدرت دارند ولی نه در برابر تو

هر چند واژه ها برای توصیف تو کوچک اند اما:

من به واژه های کوچک خودم دلخوشم.

​​​​​​سحرخیز باش تا کامروا شوی

چه کردی با زندگی ها

حالا که روزگارمان اینگونه سیاه و سفید شده

قدر هفت رنگ زندگی را می دانم

" شخصیت تو میانگین پنج نفریه که باهاشون در ارتباطی" 

اگه کتاب رو یه ادم در نظر بگیری و بشه یکی از اون پنج نفر

تو در طول یک سال از طریق اقا کتابه ، با هزاران هزار آدم مختلف آشنا میشی و باهاشون دوست میشی و حرف میزنی و میشنوی

تاریخ ثبت این سلفی به حدود

چهارصدوپنجاه روز پیش برمیگرده،

یعنی آخرین روزهای هفده سالگی و

اولین روزهای مهم ترین دوره زندگی آدم (به نظر من) یعنی:

"جوانی "

 به استناد نظریه نسبیت انشتین، در سرعت های بسیار بالا، می شود در ماهیت زمان دست برد. و من معتقدم سفر کردن می تواند حداقل این تصور را بوجود آورد که من از زمان جلوتر هستم و بیشتر از دیگران زنده ام. چون سفر یعنی حرکت با  سرعتی بیش از سرعت زندگی روزمره. 

 سلام : )

والقلم و ما یسطرون

یه شب بهاری تاریک (نزدیکای صبح) 

در خانواده ای ظاهرا مذهبی،

شروع به نوشتن کردم، 

مثل همیشه همش زیر سر مصطفاست،

 اغفالم کرد و دوباره عزم نوشتن کردم،